باید گندم زارها را از میان اسفالت شروع به جوانه زدن بکنند/به عنوان صفرای جامعه ای نو که بدون درد و بدون خشونت فرا نخواهد رسید/ انچه شاعر به ما نشان می دهد کاملا متفاوت با انچیزی است که فرهنگ جاری بر ما رسم میکند .اول و اخر  باید ستمگرها  را بکشند تا زنجیر ها ازاد شوند.

 

(  بر گرفته از بخش ادبیات روزنامه شرق)

 

نظرات 13 + ارسال نظر
جوجو چهارشنبه 6 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 12:08 ق.ظ http://joojoobasafa.persianblog.com/

بوی سیاسی میداد !

سيمياگر چهارشنبه 6 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 12:25 ق.ظ http://simiagar.persianblog.com

بشر ۴۰ هزار سال تلاش کرد چيزی بسازه که بعدا بهش فحش بده ای تکنولوژی بدبخت!

علی چهارشنبه 6 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 12:27 ق.ظ http://lahijan.blogfa.com

دلم واست تنگ شده بود.

علی ۲۳ چهارشنبه 6 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 01:51 ق.ظ http://panjazad.blogfa.com

دیگه جواب میلمو ندادی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

رضا۱۳۴۴ چهارشنبه 6 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 03:08 ق.ظ

سلام ، چقدر جالب بود ، و چقدر گیرا ، ناگهان ، و بی اختیار یاد » رکیویم موتزارت « افتادم . قطعه ای جاودانه موزیک ، که قرار بود در مورد مرگ خودش مورد استفاده قرار بگیرد . و چقدر زیبا ، که ما انسانها بالاخره تفاوت نابودی و مرگ را حتی برای یکبار هم که شده ، مورد بحث و تصویری ، فرای تمام باورهایمان قرار دهیم .

خداوند انسان را از یک گوریل آفرید . جانوری که شاید هزاران سال ، همانند تمام میمونهای دیگر ، هم از دستانش ، و هم از پایش برای حرکت استفاده میکرد . هر روز ظلوع خورشید و تاریکی شب را به چشم میدید و همواره ، در جستجوی شکاری دیگر ، برای سیر کردن شکم تنها خودش بود . مرد گوریل ، چند زن داشت ، وتمام بچه های قبیله ، نه تنها او را پدر میدانستند ، بلکه به خاطر قدرت و درایتش ، او فرمانده تمام قبیله بود .زنان او ، او را انتخاب کرده بودند ، چرا که دنبال پدری برای نسل خویش بودند که میبایستی انقدر قدرت بدنی داشته باشد که بتواند مدعیان مذکر دیگر در این قبیله را ، یکی پس از دیگری ، در نبردهای خونین وسنگین شکست دهد ، تا ثابت کند که او ، شماره یک قبیله خواهد بود ، یک قدرت بدون چون و چرا .

اجداد ما انسانها ، گوریل همو ساپین ، در طی یک روز روی دو پای خود بلند نشدند ، شاید صدها سال طول کشید ، تا این عمل طول کشید ، که البته کار ساده ای نبود ، چون بدنشان اصلا قادر به اجام این کار نبود . صقل و مرکزیت پشتشان ، نمیتوانست این مسئله را در طول یک مدت تحمل کند .

اما آنزمانی که این گوریل به پا خاست ، به همان اتدازه افق دیدش بزرگتر گردید . آنزمانی که بااستخوان یک گوزن مرده بازی کرد ، و به اتفاق ، و تصادفا آنرا روی استخوان دیگری انداخت ، دید که میتواند از این وسیله برای کوبیدن استفاده کند ، و آنزمان بود که اجداد ما ، جنگ مسلحانه را آفریدند .

آنزمانی که یک صاعقه ، درختی را در مقابلش به آتش کشید ، و برای اولین بار گرمی آنرا احساس کرد ، دیگر نمیخواست که از آن جدا شود ، و آتش را همیشه نگهبانی میکرد ، تا از گرمایش بهره مند گردد .

اجدادان ما ، یک گوریل در مقایسه با گوریلهای دیگر ، کوچک ، زشت ، و ضعیف ، یک چیز بسیار یزرگ را برای همه زندگی ما یاد گرفت ، و آنرا ما حتی تا امروز به دنبال خود میکشیم ، به عنوان مهمترین استراتژی زندگی ، و بقای نسلهای آیینده مان ، و آنهم هیچ چیز دیگری نیست جز یک جمله کوچک : خود را با شرایط زندگی، وفق دادن !

سهراب سپهری در یکی از اشعارش میگوید : زندگی تر شدن پی در پی ، زندگی آب تنی کردن در حوضچه اکنون است .

این مسئله ، توصیف این است که ما انسانها ، حتی قدرتمند ترینمان ، و منظور من فقط قدرت بدنی اصلا نیست ، بلکه نیروی تجربه عملیمان است ، در هر برهه زندگیمان ، به یک دو راهی تصیم میرسیم ، اما تصمیم ما ، همیشه به آن نتیجه ای نمیرسد ، که در تفکر و زهن ما وجود داشتند ، و یا زمانی رویای ما بودند .

ما انسانها ، اجداد خود را فراموش کردیم ، آنزمانی که یاد گرفته بودند : به حداقل اکتفا کنند ، و در هر عملشان ، مسئله اساسی ادامه بقای خود ، و نسل آیینده شان را مورد هدف داشته باشند .

هیچ مادری نمیداند که چرا فرزند نوزادش ، بدون هیچ تعلیمی پس از تولد ، میداند سینه مادر چیست ، و میداند که محلول حاوی آن سینه ، ادامه زندگی را به دنبال دارد . هیچ مادری براستی نمیداند که آگر جان فرزندش در خطر باشد ، و مسلا توسط یک شیر ۳۰۰ کیلوی مورد حمله قرار گیرد ، تمام قدرت خود را به کار میبرد که فرزندش را در مقابل آن حیوان درنده حفظ کند ، حتی اگر این کار ، منجر به مرگ زجر آور خویش گردد ! هیچ مردی در دنیای امروز براستی نمیداند که چرا قدرت جنسی او این همه آماده انجام وظیفه هست ، و قادر است در هر ده دقیقه ، عمل آمیزش جنسی را آنجام دهد ، و اگر میدانست که قبل از این عمل ، بدنش حداقل در مدت زمانی کوتاه همانند یک نیروگاه قدرتمند هسته ای و بسیار منظم ، باید حد اقل، بیش از ۴۵ پروسه بسیار پیچیده ، و براستی غیر قابل باور را پشت سر گذارد . هیچ دانشمندی امروز ، حتی قدرتمندترین کامپیوتر کامپیوتر جهان در ژاپن ، قادر نیستند که درک کنند که در مغز انسانی ، که فقط خون ، رگ ، و یک ماده منحصر به فرد است ، چگونه عمل میکند ، که در هر پروسه کاریش ، بیش از ۴۸ هزار بار معادله مرحله ای در ثانیه را پشت سر میگذارد ، و این موجودیت کوچک در مقایسه با بدن انسانی ، فرماندهی کل یک سیستم اعصاب را بر عهده دارد ، که کوچکترین اخلالی در آن ، یک خسارت بسیار بزرگ را به دنبال دارد .

ما تصور میکنیم که به مرحله کامل رسیدیم ، که میتوانیم پاسخ کامل بدهیم ، درست مثل تصور ما ، که در یک صحرای بزرگ ناگهان سرابی پر از آب میبینیم ، ولی قادر به کنترل کردن هدفمان نیستیم ، که آب است ، چون به شدت تشنه هستیم .

آنزمانی که گوریل همو ساپین به پا خاست ، زندگی خود و اجدادش را انقلابی کرد ، افق دید او ، بالاتر رفت ، و به همان اندازه قدرت استعداد او ، ژرفای نگاهش ، و قدرت تفکر و استدلالش . آنچه که روزی برای او یک رویا بود ، نسلهای پس از او به واقعیت تبدیل کردند ، حتی اگر هزاران سال برای تحقق این رویا زمان صرف شد .
اما در خیلی از موارد ما انسانها ،* دقیقا همانند اجدادمان هستیم ، قادریم که موتور جت بسازیم ، و از رویای پرواز اجدادمان که پرواز بود ، سبقت بگیریم ، و با سرعت ۲ ، یا ۳۰۰۰ کیلومتر در ساعت ،آسمان را فتح کنیم ، اما قادر نیستیم که در مقابل احساس خودمان ، گاهی از اوقات حتی یک ثانیه هم مقاومت کنیم ، اگر چه خودمان به خوبی میدانیم که همین مقاومت ، به قیمت تمام زندگیمان منجر میگردد .

ما قادریم موشک زاتورن ۵ را بسازیم ، که با قدرت ۱۵۰ هزار موتور آخرین مدل مرسدس بنز ، از زمین میکند ، و در عرض کمتر از ۳۰ سی ثانیه ، بیش از ۳۵ کیلومتر از زمین فاصله میگیرد ، یعنی در هر ثانیه بیش از ۱۰ کیلومتر ! اما قادر نیستیم که حسادت ، غرور ، شرف ، عشق ، و نفرت خودمان را تبدیل به ماده کنیم ، و حتی برای یک ثانیه برای آنان یک معادله عقلانی ریاضی بسازیم !

پاسخ بسیار ی از سئوالات پیچیده امروز بنفشه جان ، در ریشه آفرینش ، و تکامل انسانی ما نهفته هست . پاسخهای بسیاری از آنان جدا ساده هستند ، اما این افق بینش ما است که آنان را پیچیده میکند ، تا مرحله ای که حتی خود ما دیگر قادر به حل آن نیستیم ، و از برخورد با آنان ، فرار میکنیم ، عزا میگیریم ، و میترسیم .

امروز ما انسانها ، قدرتمندترین نیروی روی زمین هستیم ، حتی اگر از نظر جسه فیزیکی ، حتی باد معده یک نهنگ قول پیکر هم نباشیم ، و قدرت ارتباطی ما ، حتی با داشتن قمر مصنوی مخابراتی ، و نیروی نور ، یا انرژی حتی هسته ای ، حتی بند انگشت سیستم ارتباطی نهنگ قاتل نباشد که قادر است با فامیل خویش ، هزاران کیلومتر در آب اقیانوسها ، ارتباط برقرار کند .
اما درک نمیکنیم که با وجود عظمتمان ، هزاران سال دیگر طول خواهد کشید که سوالات امروزمان را پاسخ دهیم ، اگر چه عمرمان میانگین ۶۰ تا ۷۰ سال است ، ولی با کمال میل ، این زندگی را به دست نسل آیینده میسپاریم ، که رویای افق امروز ما را در آیینده شاید پاسخ دهند .

دوستان ، پیروز و سبز باشید ، بدرود تا دیداری دیگر .جدا خوشحال شدم !




حاجیه چهارشنبه 6 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 09:33 ق.ظ http://hajieh.blogsky.com

سلام بنفشه جان ...
مثل همیشه متنای کوتاهی می نویسی که به اندازهی یه دنیا روی آدما تاثیر مذاره .....
امیدوارم که همیشه موفق و شاد باشید

یاسمن چهارشنبه 6 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 10:25 ق.ظ http://mehrabooni-sedaghat.blogfa.com

بنی دیگه کم کم داشتم از آپدیت نکردنت قاط میزدم...

شازده خانوم چهارشنبه 6 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 08:40 ب.ظ http://shazdekhanoom.blogsky.com

پرده هارا بکشید
روزهایم بی لباسند
واژه هایم بی نماز
پرده هارا بکشید
سایه خنجر به دستی بر دیوار است
شمعدانی را حادثه می خشکاند...
خیلی خانومی بنفشه جان و برام عزیز

father edward چهارشنبه 6 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 10:11 ب.ظ http://emilia.blogs.no

چگونه دفاع از هویت نژاد آریایی در برابر استعمار غربی میتونه منفی بافی باشه??????.اگه بگم که ما باید بر دنیا سروری کنیم بده???منی که سالها به خاطر در به دری و آوارگی این سوال را داشتم که چرا اصلا ایرانی متولد شدم????اما اکنون به آریایی بودن خود مفتخرم زیرا که نه نیهیلیسم و نه اسلام و جریانات کمونیستی نتوانست ما را در برابر جریان استعمار مقاوم کند بلکه به شدت ضربه پذیر ساخت...احتیاج به یک ایدئولوژی که در برابر این جریانات بایستد تنها و تنها تفکر نئو نازیسم است...ممنونم از نظر شما..

کار بد چهارشنبه 6 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 10:20 ب.ظ http://www.karebad.com/

من بودم نمی گفتم از روزنامه نوشتم !!
شاید اینطوری بلاگم فیلتر نمی شد :))‌...

مسعود پنج‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 07:36 ق.ظ http://www.tabassomakalamat.persianblog.com

سلام وبلاگ زییایی داری با مطالب زیبا موفق باشی.

ملکه سبا پنج‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 09:03 ب.ظ http://malakeyesaba.persianblog.com

مثلا ؟!

نسرین پنج‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 10:24 ب.ظ http://meinexile.blogspot.com

انتخاب زیبایی بود بنفشه جون :* ...راستی میشه ازت خواهش کنم هر وقت بلاگت رو به روز کردی بری به این آدرس و اعلام به روز شدگی کنی؟..

http://www.blogrolling.com/ping.phtml
ممنونم عزیز.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد