·       وبلاگ خوندن و نوشتن عجب اعتیادی داره.مدام یا میخوانم یا دنبال ردیف کردن کلمات تو کلم  هستم. چند وقت پیش وبلاگی را دیدم که خیلی از مضامینش خوشم اومد هر چند زیاد با خط فکری من همخونی نداشت اما چون گاهی اطلاعات جالبی هم میداد  /مطالبش را مرتب میخوندم.هفته پیش طبق معمول رفتم ببینم اپ کرده یا نه.و خوب چی بگم................چون خودم یک زن هستم بسیار ناراحت میشم وقتی  بطور اتفاقی  عکس زن برهنه ای را میبینم.نه به دلایل مذهبی یا تعصباتی که با اونا بزرگ شدم.بلکه ارزش یک زن به جسمش نیست.سکس از نظر من بی مایه/ ساده ترین  و پیش پا افتاده ترین اتفاق در یک ارتباط است. اما چیزی که سکس را به شکلی که امروز میبینم در اورده  چیست؟ایا در کشورهای غربی هم ارتباط انسانها با هم /روابط اجتماعیشون به این شکله؟چه چیزی در سکس نهفته است که در جامعه ایرانی به این شکل در اومده؟جامعه جوان ما به جای بالا بردن فرهنگ ایرانی راهی را برگزیده که به انهدام فرهنگی میرسه. این مسئله حتی در  جامعه ایرونی نت هم بسیار گسترده  شده و تنها مشکلشون ظاهرا شکستن تابوی سکسه.

 

از  زمانیکه سروناز بچه کوچولویی بود تا به حال که نوجوونی شده همیشه میخواستم ارتباط دو جنس مخالف را در قالبی انسای تعریف کنم : یک مرد یعنی ادمی مثل من و تو با فیزیکی متفاوت.اما من مادر به تنهایی نمیتونم موفق باشم .دنیای بیرون از خونه دستخوش نا ملایمتهای سخت بغرنج شده.چطور میتونم برایش از انسانی بودن بگم وقتی به چشمهاش نمیبینه؟

فروشنده و مریضهای صدا دار||||||||||||||||

 

امروز به دلیل مشکلی که برای سروناز پیش امده بود با وقت قبلی به پزشک مراجعه کردیم.سرمه هم چون تنها بود و کسی نبود که نگهش داره بالاجبار با ما همراه بود.در سالن انتظار نشسته و منتظر بودیم منشی دکتر صدامون کنه.هوا ی اتاق خنک و من هم خسته از کار روزانه بدم نمیومد چرتی یزنم.اما بایدسرمه شیطان را مراقبش  می بودم و من فضول هم طبق معمول نگاه کنجکاوم روی مردم دور میزد. اقایی با سه تا کیسه بزرگ وارد مطب شد. همه نگا ها به او جلب شد. با منشی سلام و احوالپرسی کرد البته کر و لال بود.بعد انواع و اقسام عروسکهای پارچه ای را روی میز منشی گذاشت و با اشاره قیمت میداد.بعد هم یکی یکی به مریضها از هر عروسکی یک نمونه داد و چون عروسکها با فشار دادن صدا ی سگ و خر خر و جیک  جیک میدادند  سالن انتظار مطب دیدنی شده بود.کافی بود یک دوربین  از مریض ها فیلم برداری کنه.تو بغل سرمه سه تا عروسک بود .اقای بغل دستی ازم پرسید که دخترتون عروسک دوست داره؟گفتم اگر تو بغل شما سه تا عروسک بی مناسبت میگذاشتند بدتون میامد؟ دردسرتون ندم من که مجبور شدم 1500 تومان بیخودی بدم و دو  سه  نفر دیگه هم خرید کردن و ان اقا رفت. اینجوریشو ندیده بودم.کاسبی تو محیط شلوغ ساختمان پزشکان مرکز شهر  بد نیست ها.