به دوستی که ورودش به خانه ام چراغ امید  در دلم روشن کرد

 

تو میتوانی در من بنگری

 

و من میتوانم نگاه تو را کنار قفس قنا ری ها بگذارم

 

تو میتوانی زیر عبور پنهان درخت

 

رنگهای تازه بیابی

 

و من میتوانم بال های جوهری پروانه را در احساس تو رها کنم.

 

تو میتوانی تجدید میلاد خاک را در لایه ابی بهار طرح زنی.

 

و من میتوانم در انبوهی هیاهوی فضا و بار را بخوانم.

 

تو میتوانی زیباترین جنون ادمی را در هرم عشق تنفس کنی

 

و من میتوانم زیر خواب سبک قلب تو  

 

زیر نور دستهایت

 

چار تاق

 

درهای کوچه را باز کنم.