زیستن سخت است    و پیچیده نیز هم

 

·          وقتی دکلمه شاملو را گوش میدهم /با اینکه دیگر خاموش است /اما زنگ صدایش زندگی را قوی تر از همیشه در من به جریان می اندازد.به سان کسی میمانم /که در حال غرق شدن در اقیانوسی بیکران و پر خروش است و هر از گاهی برای نجات خویش .روی اب امده تا بتواند نفسی بگیرد و برای زنده ماندنش اخرین تلاشش را میکند.بیایید زندگی را لحظه به لحظه نفس بکشیم/نه تنها برای خودمان بلکه برای جهان اطرافمان.

 

شعار میدهیم: کودک خیابانی چرا گدایی؟هموطن بیا نانم را با تو قسمت کنم.اما بزدل تر از انیم که بخواهیم حرفهایمان را .نا گفته هایمان را حتی به همسایه مان بگوییم.همه چیز به هم گره خورده است:سیاست/اقتصاد/فلسفه /دین و قلم وما وارد بازی شدیم که نا خواسته در ان بر خورده ایم.حرفم این است :من که توان نوشتن دارم/تو که قلم رسایی داری او که کارش تفکر و نوشتن است /بیایید اگاهیی بدهیم تا بتوانیم حبابهای اخر را در اقیانوس بی انتهای زندگی با دم زدن مکرر چنان جریان مملو از عشق خداوندی ببلعیم چرا که :زنده بودن خداگونه شدن فقط در راستای درست زیستن و گفتن حقایق بدون ترس است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد