چه خوب

سلام.فکر میکردم حالا حالا ها بلاگ اسکای درست نمیشه.

بارها و بارها پیش امده از خودم بپرسم که یک  ارتباط ماندنی و زیبا بین دو دوست زن و شوهر مادر و فرزند

 

چگونه پیش میاید؟ ایا بودن شبا هتها به حفظ ان کمک میکند یا نه؟

 

من و پدر بچه هایم دو نقطه متقابل هم بودیم.او بسیار ساکت /درون گرا و من  پر شر وشور و .....................به عنوان یک زن هیچ وقت نتوانستم به خواستهای عاطفی ام برسم .و او هم همینطور.

 

اما این مطلبی نبود که زندگی ما را تحت الشعاع طوفانها قرار دهد. چیزی که برای ما مهم بود حفظ زندگی به هر شکل نه به خاطر خودمان بلکه  وجود فرزندانمان ما را وادار به تحمل و چشم بستن به روی خواسته هایمان میکرد.و خوب فاجعه ساز شد.

 

ولی من قصدم درد دل یا به روز کردن وبلاگم نیست. کاش زمانی عشق اتفاق بیفتد که به جای تضاد ها مشترکات را ببینیم.

 

کاش در هر سنی بتوانیم 10 سال جلوترمان را ببینیم بعد تصمیم بگیریم و صرف تجربه کردن عشق ازدواج و حتی دوستی اینده و احساسمان  را به بازی نگیریم  و اگر به خودمان نخواهیم فکر کنیم به کودکانی فکرکنیم که ناخواسته وارد دنیایی میشوند که نتیجه تصمیم گیری اشتباه ما هستند.