((((((( در مواردی که خطری  از طریق او خانواده را تهدید میکند- مثلا عشقی ممنوع –مادر بودن بیشتر از همسر بودن او را به خانواده متصل میکند))))))))))))))

 

عشق مادر به فرزند –غریضه و احساس را با هم دارد.ارتباطی عجیب –دوست داشتنی و شگفت انگیز.

 

بله قراردادی است به وسعت عشق و زمان است که میگذرد .

وقتی به سروناز پانزده ساله ام نگاه میکنم – گذر زمان را به راحتی در قد و بالای او میبینم.

اما ممل عزیز اگر این پست را میخوانی بدان حقیقت شیرین وجود دارد  و تنها همان یک حقیقت مطلق در جهان

هستی است و ان هم خدا است.

اما واقعیت شیرین ؟بگذار بگویم .

زمانیکه طی عمل سزارین سرمه به دنیا امد و من در حالت بهوش و بی هوش بودم دکتر مجبور بود به دلایلی

همراه 3 پرستارش شکم پاره مرا فشار دهد.وای چه بر من گذشت –از شدت ضعف نمیتوانستم فریاد بزنم  بلکه

مانند گاو نعره میزدم .اما به محض تمام شدن کار پزشک فقط سراغ کودکم را میگرفتم – در پایان روز دوم از تختم

به تنهایی پایین امدم موهایم را شانه کردم و بدون اینکه منتظرپرستار شوم  برای شیر دادن کودکم به اتق نوزادان

     رفتم.از ان زمان تا به حال هرگز به دردی که کشیدم و نعره های وحشیانه ام فکر نکردم –لذت عمیق مادر شدن ان

هم از روی اگاهی و دانسته به قدری شیرین است که تمام دردهای جسم و روح را التیام میبخشد.

 

 


نظرات 15 + ارسال نظر
شازده خانوم جمعه 18 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 01:07 ق.ظ http://shazdekhanoom.blogsky.com

اول شدم.
اما باید بگم خیلی سخته....وای فکرشم یه جوریم میکنه..چه تحملی دارن مادران

مرتضی جمعه 18 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 01:22 ق.ظ http://mmmazad.blogsky.com

ازت ممنونم .مرسی که سرزدی

سهیک*** جمعه 18 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 02:03 ق.ظ http://www.tabar.blogsky.com

بنفشه جان با درودفراوان...............................***
زمانی که من چند ماه پیش در یک متن نوشتم که زیبا ترین..باارزش ترین و ماندگارترین عشق عشق مادر به فرزند است دوستانی این را باورکردند و اندکی هم عشق را بدرستی هنوز نشناخته اند این کشش را ناشی ازاحساس و غریزی دانستند!!
من دو باره تکرار می کنم بالا تر از عشق مادر به فرزند وجود ندارد..ومن خرسندم که شما در مرحله عمل آنرا دریافته ای
شما اکنون در ابتدای راه این عشق آتشین هستی مراحل سخت ترو دشوارتری از این عشق بی پایان در انتظارشماست
برای شما و فرزندت آرزوی تندرستی و برای شما آرزوی هم چنان صبوری و عاشقی می نمایم.
ایرج میرزا چه خوش گفته است: شبها برگاهواره من.....
بیدار نشست و خفتن آموخت........!

اندیشه جمعه 18 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 02:37 ق.ظ http://www.andisheh-hay-e-man.blogsky.com

بنفشه ی عزیز درود
با سپاس از تو دوست عزیز که آدرس وبلاگ من را در لینک هایت قرار دادی.
من هم وبلاگ تورا در لینک هایم قرار خواهم داد
پاینده باشی.

بنفشه جمعه 18 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 12:36 ب.ظ http://2561904.blogsky.com

سهیک عزیز چقدر ایرج میرزا را دوست دارم.

خدائی جمعه 18 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 12:39 ب.ظ http://khodaei.co.sr

سلام دوست عزیز
برای کاربران وبلاگها و سایتها طرحی نو و جالب دارم...
از تمامی دوستانی که وبلاگ و یا سایت دارن تقاضای همکاری دارم...
تا بتوانیم با پیاده کردن این طرح ... کار را برای کاربران راحت کنیم...
این طرح مانند دیکشنری برای سایتها و وبلاگها میباشد
برای تکمیل و راه اندازی این طرح شما هم لینک خود را ارسال کنید
با تشکر

یاسمن جمعه 18 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 03:34 ب.ظ http://mehrabooni-sedaghat.blogfa.com

راست میگی بنی منم همین حسو دارم.

دختر بیست ساله جمعه 18 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 03:35 ب.ظ http://splash.persianblog.com

از اینکه با وبلاگ و اندیشه های زیبای شما آشنا شدم خیلی خیلی خوشحالم.

نسرین جمعه 18 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 08:41 ب.ظ http://meinexile.blogspot.com/

براستی که هیچ عشقی به مقدسی عشق مادر به فرزند نیست....بنفشه عزیزم ممنون بابت اظهار لطفت به وبلاگم و ممنون بابت لینکت...

مهتاب جمعه 18 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 08:46 ب.ظ http://hanooznafasmikesham.blogsky.com

سلام بنفشه جان
مدتی هست سری به رفقای قدیم نمی زنی
من آپم اگر دوست داشتی بیا
خوشحال می شم
راستی مگه منو لینک نکرده بودی؟!!!!!!
پس کجاست؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!۱

ساحل شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 11:27 ق.ظ http://sahel65.blogfa.com

یعنی از مادر دلسوزتر مهربونتر فداکارترو عاشق تر تو دنیا پیدا میشه؟
عشقش بدونه هوسه...فداکاریش بدون پاداشه...دلسوزیش بدون ترحمه
من که عزیزتر از مامانم تو دنیا ندارم
بنفشه جون نمیدونی هر وقت اسمتو تو کامنتها میبینم چقدر خوشحال میشم

رعنا شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 01:02 ب.ظ http://masoodnet.blogsky.com

درود به شما دوست عزیز....به شما تبریک می گویم و برایتان ارزوی ارامش و بهروزی دارم.

رامین شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 03:30 ب.ظ http://www.cherraraft.blogsky.com

سلام بنفشه خانم.نویته هاتون واقعا زیباست.پیش منم بیا.خوشحال میسم ببینم نظرتو

عسل شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 08:54 ب.ظ http://www.Lov3.blogfa.com

سلاممممممممممممممممممم
آره خیلی سخته
منم آپم سر بزن
منتظرتم

علی شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 09:07 ب.ظ http://lahijan.blogfa.com

ما در زندگی یا بهتراست بگویم در زندگی هایمان ،خیلی چیزها را باید تجربه کنیم ،نفرت ،دروغ ،صبر،ایثار،خیانت ،یاس ،فقر،ثروت ،بی کسی ،غربت و عشق ....
چه کسی می تواند بگوید مراتب عشق چیست ؟
در نوجوانیم عاشق دخترکی بودم ،می گویم عاشقش بودم ...
بعدها وقتی بزرگتر شدم ،عاشق همسر و فرزندانم شدم .
کم کم که سنم بالا تر می رود ، به مفهوم عمیق تری از عشق نزدیک می شوم و این را حس می کنم ،نمی توانم توضیح دهم ،فقط حس می کنم .ولی یک چیز را درک کرده ام وآن این است که نوع متعالی عشق ،عشقی است که بستگی ها ی خونی در آن کم می شود .یعنی اینکه من عاشق فرزندم هستم ولی نه بخاطر اینکه همخون من هستند بلکه دوروح با قدمتی به بلندی تمام تاریخ امروز مرا برای تجربه ای دیگر انتخاب کرده اند ،با این نگاه من دیگر نمی توانم بگویم سرنوشت دیگران به من ربط ندارد !! هرکس که امروز در لحظه ای از زندگی ام سرنوشتش بامن گره خورده است ،من می توانم فرصت یک تجربه را برایش فراهم کنم ،تجربه لحظه ای که مملو از مهربانی باشد .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد