بعد از سال ها امشب به طور اتفاقی فرامرز اصلانی گوش دادم و یادهجده سالگیم افتادم.وای چه دختر شرور اما ظاهرا ساکتی بودم.کارهای سیاسی و دلدادگی ......................وای کاش میشد برگردم به ان زمان و جور دیگری زندگی میکردم. میتونستم دست تو کار خدا ببرم و یکسره زندگی ام را در مشتم میگرفتم.اره میشد در تعین سرنوشتم با خدا بجنگم و به جای جان شیفته امتحان فیزیکم را میخوندم .کاش و باز هم افسوس زمانی که از دست دادم.
اگر یه روز بری سفر
بری زپیشم بی خبر
اسیررویاها بشم
..........................................
..................................................................
و زندگی اینجور که الان هست برایم رقم خورد .
شدم مادر دو تا دختر (که عا شقشونم).
شدم یک زن خانه مثل بقیه مادرها و زنهای دیگه.
اما اخه من مال این زندگی نبودم .راست میگم باور کنید .
من ساخته شده بودم برای ریسک کردن و پیچ و خم دادن به مسیر زندگی.خلاف خدا حرکت کردن.
اما نشد انگار خدا از من زرنگتر بود .
زندگی تنها یک معجزه است .....دریاب و زنده باش .
تنها نباش
بودن با هم در زندگی زیباست ....
به ماهم سربزن
جالبه
شما رو نمی دونم ،ولی من معتقدم که در زندگی هیچ چیز تصادفی نیست .اون چیزی که زندگی ،در لحظه اکنون در اختیار تو قرار می ده درست همون چیزیه که در مسیر تکامل بهش احتیاج داری .هشیار باش که برای هزارمین بارطی اینهمه زندگی های گذشته فرصت رو از دست ندی .
همه ما همینطوریم.از خودمون هیلی توقع داریم در حالی که زحماتی که برای خودمون و زندگی و دیگران کشیدیم بخ چشممون نمیاد.شما مادر نمونه ای هستی خودتونو دست کم نگیرید