با هزاران بدبختی و توهین شدن به درسش ادامه میدهد.دیپلمش را میگیرد و همان سال روانشناسی عمومی قبول میشود.اما این بار مرد کوتاه نمیاید :یا بچه ها را میکشم یا قید دانشگاه را بزن-میپذیرد-چاره ای ندارد.مادر است و هزاران فکرو امید برای فرزندانش –که خود همه زندگی را برای انها میخواهد.ولی کوتاه نمیاید و علی رغم مشکلات مالی و فشارهای جامعه تصمیم نهایی را میگیرد.باید زندگی را با این مرد تمام کند.دست خالی و تنها.جدا میشود اما نه مانند یک ضعیفه /که با قدرتی مردانه که بتواند نماد پایداری و مقاومت را به عنوان یک زن نشان دهد.طلاقش را میگیرد و زندگی و مبارزه را از نو شروع میکند.داستان این زن اینجا تمام نمیشود و هر باری که زمین میخورد با نیرویی جدید ادامه میداد .اما نکته مهم اینجاست که در این زندگی پر پیچ و خم (خودم را میگویم) با تمام امکانات و ظرفیتهایی که داشتم و شرایطی که برایم مهیا بود نتوانستم قابلیتهایم را حتی به خودم نشان دهم و داستان زندگی این زن برایم نشانه ای شد(بار دیگر یک نشانه ی دیگر اما هنوز .....)که زندگی پایان ندارد .من به تنهایی نمیتوانم انتهایش را تعیین کنم بلکه خداوند ان بالا/ این پایین /درونم /اطرافم و در دستانم قدرت لایزالش را نشانم میدهد که باز بدوم تا هدف را دوباره ببینم.
نکته: تا به حال به این مطلب فکر کردید گرفتاری و مشکلاتمان قسمتی نیست که خدا برایمان رقم زده است؟خدا دستمان را میخواند/اسهایش را رو میکند اما نه برای مغلوب کردن ما بلکه بتوانیم خود را از پلیدیها پاک کنیم تا به درجه رفیع خوب خواستن و خوب بودن و انسانی برسیم.انگاه مدتی موج ها فرو مینشیند و صافی بی انتهای زندگی را با لذت میتوانی نگاه کنی.
سلام عالی بود موفق باشی
سلام. حتما میدانی که زندگی جاده ای است ناهموار باپستی وبلندی بیشمار به سوی شهرمرگ. قفسی که به هرسویش روی خودرا با میله هایی مواجه می بینی وعاقبت به قول دوست دوره ی دانشگاهییم همچون مرغ اسیر پرواز نکرده می میری... اما افسوس کسی باورش نمی کند وجدی اش نمی گیرد. اما عزیزم امید هست که به آدم مانند پرهای پرنده قدرت پرواز میده ..... پیروز باشید .یاحق.
سلام دوست عزیز
چشم....بنده هر کاری از دستم بر بیاد... دریغ نمی کنم.
از اینرو آی دی خود را میگذارم تا شما در صورت تمایل از آنجا پیگیر باشید
با تشکر
خدائی
khodaeiblogskycom@yahoo.com
سلام بنفشه خانم ... مرسی از لطفتون .. منم لینک شما را گذاشتم ... پاینده باشید .. بازم به من سر بزنید .
بنفشه جان خیلی خوشحالم کردی
اره بنی جون باهات موافقم...
سلام .. چقدر داستانت تکونم داد با با دست مریزاد :)
سلام ..اولش کامل نوشته شما رو نخوندم ..اما وقتی کامل خوندم فقط می تونم اینو بگم که ..خدا گاهی حکمت خود را حکومت می کند ..گاهی تن می دهیم گاهی تن..اما داشتان همیشه آن است که خود نوشته داریم ...شاید خدا ...شاد باشی (منم و یه دنیا تنها)
بنویس عزیز. تا هم بهانه ای باشد برای زیستن وهم اگر توانستی روشنگری کنی. خدا کمت کند .یا حق.
یا حق
سلام بر شما
مطلب زیبا و تاثیر گذاری نوشته ای. تمام مراحل دنیا برای آزمودن ما پیدا و هویدا شدن ضعف هایمان است تا روز بروز برای وصال او آماده تر شویم تا روز بروز صیقلی تر شویم.تا زنگار بر آینه وجودمان هست کی می توانیم منعکس کننده آن روی زیبا باشیم.هر چه سمباده زبرتر آینه صافتر و هرچه آینه صافتر ... .
یا حق