از دیروز که چشمم را باز کردم  تصمیم گرفتم مثل هر روز دیگه نباشه.شاید برای اولین بار رفتم نونوایی /نون تافتون گرفتم/از گلفروشی 1 شاخه گل رز خریدم و اومدم خانه .امروز هم همینجور .اما از دیروز قشنگتر شد .یک کامنت زیبا خواندم که دوست مهربانم از کلمات گفته بود. میدونید  جدا کلمات با اهنگ خاصشون معجزه میکنند  و این کامنت و بعد پستی که در وبلاگش گذاشته بود منو شرمنده و بسیار خوشحال کرد .اون راست میگه هر چی بر زبان جاری بشه همون میشه.

راستی یاد گرفتم (البته یواش یواش)که وبلاگمو تزیین کنم.

نظرات 6 + ارسال نظر
ممل ۸ سه‌شنبه 15 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 12:10 ق.ظ

سلام ، داشتم رد میشدم ؛ دیدم اینجا هم خبری نیست جز { انتظارهای طلای } گفتم یه چند سطری بنویسم و ببینم چی میشه ؟
امروز آمد و تقریبا سپری شد . کار منهم که به تندازه کافی سخت و عجیب ؛ باز هم یخه منو ول نکرد . تا میام یک کمی نفس تازه کنم ؛ باید بار سفر را ببندم ؛ و پرواز کنم یه کشور دیگه ! نه خلبان نیستم ؛ قاتل ماموریتی هم نیستم !

اما کار من ؛ این اجازه را به من میده که با خیلی از آدمای مختلف دنیا سر و کار داشته باشم . اجازه که چه عرض کنم ٬ این افتخار را میده ! باور کن کار ساده ای نیست ٬ امروز اینجا باشی ٬ ۶ساعت دیگه مثلا بانکوک ٬ یا مسکو ٬ دوشنبه ٬ یا مثلا استانبول .

من اینقدر ادمای جور واجور دیدم که اگر روزی قرار باشه از این دنیا برم ٬ میتونم راحت بگم این افتخار را داشتم که توسط خیلی از انسانهای خوب ٬ مورد لطف قرار گرفتم .

گاهی از اوقات ٬ با صحنه های روبرو شدم ٬ که برام جالب و آموزنده بود : یه دفعه یه دختر کوچک ویتنامی٬ شکلاتشو تعارفم کرد . یا دفعه دیگه با یه تاکسیران پیر تایلندی ٬ بدون هیچ قرار قبلی منو دعوت کرد به یک رستوران محلی کوچک ٬ و ۴ ساعت باهم در مورد خدا و دنیا صحبت کردیم . واقعا لذت بخش بود ٬ آموزنده بود ٬ و یک دنیا تجربه .

خلاصه میخوام بگم که اگر همه ما انسانها بخواهیم دیگر انسانها رو منبع آموزش و تجربه ٬ یا حتی یک دنیا پر از احساس فرض کنیم ٬ میتونیم خیلی بهتر ٬ و خیلی بیشتر از الان از زندگیمون استفاده کنیم .
هر انسانی یک دنیا برای خودش ٬ و هر دنیا زیبا مثل دنیای خودمون !
موفق باشید ٬ پاینده و سبز .

شازده خانوم سه‌شنبه 15 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 04:20 ق.ظ http://shazdekhanoom.blogsky.com

این زندگی لعنتی رو از هر دریچه ای نگاه کنی یه چیز جدید و تازه میبینی.ممنون که میای و سر میزنی.امشب بیخوابی زده به سرم ناجور.شاید به خاطر کمی استرسه.اومدم و کامنت بالا رو از اقا رضا خوندم.اونم خیلی جالب بود.عجیبه.چون منم یکی میشناختم که مثل ایشون بود یعنی امروز اینجا بود و ۶ ساعت دیگه اون ور دنیا و لی جالب بود که هیچ جا جز اینجا بند نمیشد.

محمود سه‌شنبه 15 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 01:03 ب.ظ http://nooshdaroo.blogsky.com

سلام بنفشی !!! من آپم ، بیایی خوشحال میشم .

مجتبی سه‌شنبه 15 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 06:13 ب.ظ http://torbat.blogsky.com

سلام بنفشه جان خوبی
چرا همه تو وبلاگهاشون صحبت از ناامیدی یاس می کنند
کلمات قشنگ تری هم هست آخه چرا؟
وبلاگ قشنگی داری موفق باشی دست حق به همراهت
بازم به سر بزن منتظر نظر قشنگه شما هستم
برادر شما: مجتبی (سینا)

علی سه‌شنبه 15 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 08:13 ب.ظ http://lahijan.blogfa.com

س.ل.ا.م
مرا به خیالی عجیب میهمان کردی !مرا به خیالی ترین لحظه ها میهمان کردی !لحظه های من پر شده از تو !
یک روز از دلتنگی هایم گفتم .و تو ،با کلماتی که عطر جادویی صداقت می داد ،به میهمانی دلتنگی هایم آمدی .هنوز گاهی می خوانم کلماتی را که به من گفتی ،گوشی شنوا و قلبی برای لمس احساساتم داری . آه ،باز هم کلمات معجزه کردند !و تو مرا به خیالی عجیب میهمان کردی .مرا به خیالی ترین لحظه ها میهمان کردی .لحظه های من پر شده از تو.من این لحظه های خیال انگیز را دوست دارم .

جوجو سه‌شنبه 15 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 08:18 ب.ظ http://joojoobasafa.persianblog.com

حتما همینطوره ... کلمات معجزه می کنن ... میگن قرآن هم معجزه ست دیگه ، نه ؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد